مرض مرگ
نویسنده:
مارگریت دوراس
مترجم:
پرهام شهرجردی
امتیاز دهید
✔️ داستان با این جملات آغاز می شود:
نباید بشناسیدش، باید همزمان همه جا دیده باشیدش، در هتل، در خیابان، در کافه، در کتاب، در فیلم، در خودتان، در شما، در تو، وقتی سکس افراشته ات در شب دنبال جایی می گردد تا خودش را جا کند، تا از اشک هایی که بر آن ریخته می شود، خلاص شود.
ممکن است به او پول داده باشید، گفته باشید: باید برای مدتی هر شب بیاید.
زن مدت مدیدی نگاهتان کرده باشد و بعد به شما گفته باشد که در این صورت هزینه اش گران است. و بعد از شما می پرسد: چه می خواهید؟
می گویید که می خواهید آزمایش کنید، چیز را امتحان کنید، سعی کنید آن را بشناسید، به آن عادت کنید، به این تن، به این سینه ها، به این عطر، به این زیبایی، به این خطر به دنیا آوردن کودکانی که در این تن نهفته است. به این بدن بی ریشِ بی ماهیچه، به این صورت، به این پوست برهنه، به این تلاقی بین پوست و زندگی که این پوست دربرمی گیرد...
بیشتر
نباید بشناسیدش، باید همزمان همه جا دیده باشیدش، در هتل، در خیابان، در کافه، در کتاب، در فیلم، در خودتان، در شما، در تو، وقتی سکس افراشته ات در شب دنبال جایی می گردد تا خودش را جا کند، تا از اشک هایی که بر آن ریخته می شود، خلاص شود.
ممکن است به او پول داده باشید، گفته باشید: باید برای مدتی هر شب بیاید.
زن مدت مدیدی نگاهتان کرده باشد و بعد به شما گفته باشد که در این صورت هزینه اش گران است. و بعد از شما می پرسد: چه می خواهید؟
می گویید که می خواهید آزمایش کنید، چیز را امتحان کنید، سعی کنید آن را بشناسید، به آن عادت کنید، به این تن، به این سینه ها، به این عطر، به این زیبایی، به این خطر به دنیا آوردن کودکانی که در این تن نهفته است. به این بدن بی ریشِ بی ماهیچه، به این صورت، به این پوست برهنه، به این تلاقی بین پوست و زندگی که این پوست دربرمی گیرد...
آپلود شده توسط:
Mehrdad Moghadam
1391/01/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرض مرگ
سبک نگارش دوراس رو می پسندم 8-)8-)